بعد از سه چهار روزِ سبک، این حجم از فعالیت نیاز بود! ساعت هفت صبح رفتم معاینه مجدد چشم‌پزشکی؛ آقای دکتر گفت می‌تونی همیشه عینک نزنی! ولی راستشو بخوام بگم، همین دو سه روزه، عادت کردم بهش. بدون اون نمی‌تونم! :D

اومدم خونه و صبحونه خوردم. مقصد بعدی نازی‌آباد بود. پرانتزِ خریدِ گوشی محیا رو به هر شکلی که بود بستیم! و چقدر مسخره‌ست این شرکت آیفون(!) (میدونم که اسم شرکت اپل‌ه. ولی به نظرم به خاطر اون طرح مجلس برای مقابله با شرکت آیفون هم که شده، جا داره تا دو سال به شرکت اپل بگیم شرکت آیفون!) با تحریم و مسخره‌بازی‌های دیگه‌ش کار ندارم. انتقال کانتکت‌ها و اس‌ام‌اس‌ها چرا اینقدر سخت و پردردسره؟

ظهر رفتیم پردیس چارسو. آثار برگزیده و جایزه‌گرفته در اختتامیه اکران ویژه گرفته بودن و ما دو فیلمی که روزهای اول به خاطر شرایط کاری نتونسته بودیم ببینیم رو دیدیم.

اولی فیلم مستند «جای خالی دوست» بود؛ ساخته محمدعلی طالبی. درباره خودکشی اون دو دختر اصفهانی از بالای پل، که می‌گفتن به خاطر بازی نهنگ آبی بوده، ولی توی مستند فهمیدیم که اصلاً روح‌شون هم از این بازی خبر نداشته و قضیه عمیق‌تر از این حرف‌هاست.

دومی هم فیلم سینمایی «رونا؛ مادرِ عظیم» بود. که توی جشنواره با نام «شکستن همزمان بیست استخوان» شرکت کرده بود. دردناک، دردناک و دردناک. با بازیِ به نظرم فوق‌العاده‌ی محسن تنابنده. که فقط کاش خودِ جمشید جانِ محمودی تدوینش نکرده بود و اجازه می‌داد یه تدوینگر حرفه‌ای به فیلمش، ریتم بده و قلب‌ها رو توی سالن بیشتر به درد بیاره.

و حالا امشب؛ من دوباره به این فکر می‌کنم که چقدر خسته‌م! که چرا فردا شنبه‌ست؟ کی بازنشسته میشم؟! :D چرا باید انسان کار کنه اصلا؟ چرا نمی‌ذارن بخوابیم؟ چرا نمیشه همش خوابید؟ چرا ما رو اینقدر اذیت می‌کنن؟! خدایا؛ انسان رو آفریدی که همش سگ‌دو بزنه؟ چرا خب؟ (این سوالات فلسفی پایان ندارد!)

پی‌نوشت: شب و روزگار خوش.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مدرسه زبان برنامه‌نویسی PYTHON آموزش بهترین استراتژی های کسب درآمد ازاینترنت وبلاگ آموزشی کنکور BellaHarta موج اقیانوس Michelle دکتر کاوان Daisy Jennifer