به قول اون فیلم کوتاه معروف که دوربین صد ثانیه سقف رو نشون می‌داد و آخرش معلوم می‌شد که فیلم فقط چند لحظه از زندگی یه جانباز قطع نخاعی‌ه، این عکس رو گذاشتم که بگم این فقط یک فریم از زندگی من‌ه. ( مظلوم نمایی)

امروز برای اولین بار رفتم چشم پزشکی. هم معاینه مجدد چشمِ بابا بعد از عمل آب مروارید بود، هم بررسی وضعیت چشم مادر بعد از عمل پارگی شبکیه. (نمی‌دونم چرا یهو از ناحیه چشمدچار مشکل شدیم!)

نمره چشمم «دو» بود. دکتر گفت جاداره همین‌جا گواهینامه‌ت رو باطل کنم. بهش گفتم می‌بینم بابا، شماره چشمم دو نیست، ولی با گذاشتن یه شیشه جلوی چشمم و بررسی مجدد علائم معروف بررسی قدرت چشم، بهم ثابت کرد چشم‌هام ضعیف شدن.

هنوز یک شب از غر زدن‌هام درباره ارتباط کار و سلامتی نگذشته بود که این اتفاق افتاد، تا بهم ثابت کنه جون و عمر و زندگی و سلامتی و اعصاب و روان و جسم و روح و حوصله و توانایی‌م رو برای کار نذارم. که به خودم برسم، به دلم، به زندگیم، به محیا.

پی‌نوشت: در حسرت آرامشم.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

لاگ‌بوک ثمر چت | چت ثمر یادگاری که در این گنبد ِ دوّار بماند قیمت ارز دیجیتال اشعار عاشقانه هات تپ | عملیات هات تپ پهنه ی کویر