نمیدونم این تغییر چیه که آدمی همش دنبال تغییر ه. حتی کسانی که بیشترین تمایل به ثبات رو دارن هم از تغییر بدشون نمیاد.
البته تغییر وماً کوبیدن و از اول ساختن نیست؛ میشه اسمش رو گذاشت «آپدیت». که یعنی بهروز شیم. که اگه باگی هست، برطرف کنیم. که امکانات اضافه کنیم. به خودمون، به زندگیمون، به دنیا، به هرچی.
اینجاست که تغییر مثبت یا منفی اهمیت پیدا میکنه. که این آپدیت، بهتر کرده کار رو یا بدتر. که باگ به باگِ قبلی اضافه کرده یا سیستم رو بهبود بخشیده.
من عاشق تغییرم. حتی به همین ریزش موی بخش جلوی سرم هم راضیام. (البته اگه در بلندمدت به یه کچل جذاب تبدیلم کنه، وگرنه نمیخوام کچل زشت بشم!) به همین عینکِ اضافه شده به صورت. به شغلی که تغییرش، حالمو بهتر کرده. به علایقی که انگار بهتر شدن، هدفمندتر شدن و احتمالاً مترقیتر. به دامنه واژگانی که گسترده شدن. به نگاهی که زاویهش عریضتز شده، به روابطی که بهینه شدن.
پینوشت: بخش کمتر مورد توجه قرار گرفتهی تغییر، اون دلتنگی برای روزهای قبل از تغییر ه. اون شک، که تغییر مثبت بوده یا منفی. اون ترس از در مسیر سقوط قرار گرفتن. مثل آسانسور که نمیدونی داره تو رو بالا میبره یا پایین. ترسناکه نه؟
درباره این سایت