من آدم آرومی هستم. یعنی کمتر کسی دادوفریاد کردن من رو دیده. (تهِ عصبانیتم، اغلب بعد از خستگیهای طولانی، با فحشهای بیهدف به افرادِ نامعلوم بروز پیدا میکنه؛ این رو بچههای ویدیوچک توی ضبط برنامههای نوروز97 دیدن و تصدیق میکنن! :D ) تا حالا نشده توی خیابون سرِ تصادفات کوچیک یا مسائل رانندگی، بخوام با کسی دهن به دهن بذارم و داد و فریاد راه بندازم. کسی ندیده توی محیط کار، در بدترین شرایط ممکن هم، صدام رو بلند کنم یا در رو بکوبم و عصبیبازی دربیارم. (هرچند خیلی وقتها توی ذهنم شهاب حسینیِ جدایی نادر از سیمین میشم، ولی هیچوقت این ذهنیتم بروز پیدا نکرده.)
اما خب مثل هر آدم دیگهای، من هم عصبانیتهای خاص خودمو دارم. از چیزهایی خسته میشم، کلافه میشم، از چیزهایی حرصم میگیره، عصبانی میشم، خشن میشم. ولی تلاش کردم هیچوقت این خشونت و عصبانیت رو کسی نبینه. تلاش میکنم توی خودم بریزم و همچنان از نظر جامعه، پسر آرومی باشم که آزارش به مورچه هم نرسیده! خیلیها این رو تصدیق میکنن، درسته؟
نود و هشت تصمیم گرفته بودم که برونگراتر باشم. اگه از چیزی عصبی میشم، بروز بدم، بگم که عصبانی شدم. که شاید از نظر روحی روانی، ذهنم آرومتر شه. اما نشده هنوز. شاید محیا باهام موافق نباشه. بگه که نه، تو به اندازه آدمهای دیگه عصبی و خشن و بداخلاق و اینها هستی. ولی هم من و هم خودش میدونیم که اینطور نیست! (هیچ رقمه نمیپذیرم که آدم بداخلاقی هستم!)
شما که من رو دیدین بگین. من آدم عصبی و بداخلاق و تندی هستم؟! اگه آره. برم خودمو اصلاح کنم!
درباره این سایت