چیه این فوتبال؟ (این جمله رو به نظرم مثل شعر معروف سعدی که میگن سردر سازمان ملله – که البته میگن سردر یه بخش کوچیکیه - باید به نقل از فردوسیپور سردر فیفا بنویسن!
بعد از حذف استقلال و پرسپولیس از آسیا، واقعا نیاز بود که دنیا قشنگیهاشو بهمون نشون بده. و چه زیبایی بالاتر از دیدن بازی لیورپول – بارسلونا اون هم توی آنفیلد و اون هم با این پایانِ رویایی.
من وقتی عقلم رسید استقلالی شدم. همون پنج و شش سالگی. توی فوتبال اروپا هم برزیل رو به شکل کلاسیکی دوست داشتم. توی دوره راهنمایی، فهمیدم که چقدر عاشق تیم آ س رم هستم. توی دبیرستان عاشق تیم ملی آلمان شدم. / ترکیب استقلال، رم، آلمان؛ علاقهمندی ثابت باشگاه ایرانی، باشگاه خارجی و تیم ملی خارجیِ من بود تا دو – سه سال قبل.
وقتی بازی فوتبال رو توی کنسول بازی تجربه کردم، دیوانهوار عاشق بارسلونا شدم. (رم سالها بود نه توی اروپا و نه توی لیگ اتفاقی رقم نمیزد. توتی هم در آستانه خداحافظی بود) هیجانی و به خاطر تیکیتاکا بارسایی شدم. هیجانی که زود از بین رفت و من دوباره به رم برگشتم.
توی یکی دو سال گذشته، و بعد از دیدن فوتبال120 و عاشقانههای فردوسیپور برای لیورپول؛ دیدم که من چقدر پتانسیل این رو دارم که کنارِ رم، دیوانهوار لیورپول رو دوست داشته باشم.
و حالا لیورپول رو عمیقاً دوست دارم. فارغ از بردِ دراماتیکش و صعودش به فینال چمپیونز لیگ. فارغ از نتایج رویایی چند فصل گذشته که خیلیها رو عاشق خودش کرده. فارغ از رنگِ قرمز پیراهنشون! من فهمیدم که روحیاتم با لیورپول سازگارتره. انگار که دوستهای قدیمی و رفقای خودم توی زمین میرن و برای بهتر بازی کردن، برای قهرمانی، برای سرگرمی، میجنگن.
به امید قهرمانی توأمان توی لیگ و اروپا.
درباره این سایت